پزشکی فرهنگی” را برای اولین بار در یکی از مقالاتم در نهمین کنگره بین المللی دانش اعتیاد مطرح کردم. این واژه در متون سلامت و جامعه شناسی جدید است. این اصطلاح را تحت تاثیر منطق جامعه شناسی فرهنگی و با الهام از جمله معروف حضرت علی علیه السلام در دعای کمیل” یا من اسمه دوا و ذکره شفاء” مطرح کرده ام. البته اگر نگاه تاریخی به موضوع داشته باشیم متوجه می شویم که اگر اصلاح پزشکی فرهنگی هم جدید باشد، پزشکی فرهنگی در اصل هنر پیامبر اعظم  ـ حضرت محمد مصطفی ـ صل الله علیه و آله و سلم است که قرآن را برای شفای دل ها به ارمغان آورد. بله وجود مقدس پیامبر(ص) رحمه للعالمین است، حبیب قلوبنا و “طبیب نفوسنا”.

 فرهنگ موضوعی تخصصی است که در رشته هایی همچون انسان شناسی، جامعه شناسی و معارف اسلامی بدان توجه می شود. با این حال جای رشته ای به نام پزشکی فرهنگی در دانشگاههای علوم انسانی و پزشکی خالی است. ممکن است این سوال پیش آید که چه نیازی به پزشکی فرهنگی است در حالی که رشته هایی همچون “جامعه شناسی فرهنگی”، “مردم شناسی فرهنگی”، “مدیریت فرهنگی” ” مطالعات فرهنگی” و “علوم ارتباطات” وجود دارد؟ جواب این است که این رشته ها نهایت سعی شان در شناخت و تحلیل پدیده های فرهنگی است و آنگونه که مداخله اثر بخش در پزشکی مطرح است، به رفع آسیب های فرهنگی نمی پردارند. البته مداخله در پزشکی فرهنگی نیازمند همراهی “معارف اسلامی” است. بنابر این پزشکی فرهنگی می تواند ترکیبی از جامعه شناسی فرهنگی و معارف اسلامی باشد؛ اولی به شناخت و تحلیل وضعیت پدیده های فرهنگی می پردازد و آسیب های فرهنگی را شناسایی می کند و دومی به درمان آسیب های شناسایی شده با نسخه های الهی می پردازد. برای نمونه وقتی در پژوهشی مشخص می شود که مصرف انبوه اطلاعات موجب سرگشتگی هویت جوانان می شود، یک نسخه ساده فرهنگی این است که تلاوت روزانه 50 یا 100 آیه از قرآن مجید را به چنین جوانانی تجویز نمود تا تلاوت قرآن که در سطح حکمت است، از طریق پاسخ هایی که به پرسش های مهمی” همچون من کیستم؟” دارد، از بروز سرگشتگی هویت در بین جوانان جلوگیری نماید. فرهنگ با آنکه اهمیت بسیار زیادی دارد اما معمولا” مظلوم واقع می شود چون تغییرات فرهنگی زمان بر است و مدیران و مسئولان که معمولا” پژوهشگر نیستند، زمانی متوجه آسیب های فرهنگی می شوند که رفع و درمان آنها به سادگی امکان پذیر نیست. از طرف دیگر فرهنگ عینیت اقتصاد را ندارد و از این رو افکار عمومی کمتر نسبت به آن حساسند و نسبت به آن پرسشگر. با این حال اهمیت فرهنگ به اندازه ایست که هر جامعه ای که از آن غفلت نماید هزینه هایی را خواهد پرداخت که پایانی برای آن تصور نمی شود. از این رو، جای پزشکی فرهنگی در کنار پزشکی اجتماعی خالی است. پزشکی فرهنگی با اهمیت استراتژیکی که دارد می تواند هزینه های اجتماعی و اقتصادی ناشی از بیماری های جسمی، روانی و اجتماعی را تا حد قابل توجهی کاهش دهد و از این طریق، سلامت فرهنگی و معنوی جامعه را تقویت نماید. سلامت معنوی شالوده سلامت جامعه در تمام ابعاد آن است. نسخه فرهنگی که برای جامعه ما می تواند سلامت آفرین باشد توجه و پایش منظم “مصرف فرهنگی” است.  چانچه قرائت قرآن و تفسیر به شالوده اصلی مصرف فرهنگی در جامعه ما تبدیل شود، از بسیاری از آسیب های فرهنگی و اجتماعی خبری نخواهد بود.